love you a little

  • ۱۴:۵۵

I wanted to love you a little
I became distracted and fell in love with you

  • ۹۰

گفت(1)

  • ۱۰:۳۷

گفت: چرا بهار رو آدما به شادی و پاییز رو به غم میشناسن؟

گفتم: چون بهار درختا برگ میدن ولی پاییز برگا میریزن

گفت: ربطش چیه؟

گفتم: بهار نشونه وصاله و پاییز نشونه فراق...

فمیدم+چیز

  • ۱۷:۵۹

I understood everyone's worth

 

 

+میدونم عکس ربطی نداره:/ ولی امرو تولد عشقم جینه و من جینو بدون ته نمیتونم تحمل کنم:)

  • ۹۷

توجه کنید

  • ۱۳:۳۱

سه مورد..

1. کارایی که میکنم به کسی مربوط نی.. نیاین بگین چرا اینکارو کردی.. چرا اونکارو کردی یا چمد عذاب وجدان نمیگیری؟؟:/ ها یا مثلا حق نداشتی.... دلیلی نداره کارایی که از نظر خودم خوب و درست و مناسبه ولی از نظر شما بده رو به کسی توضیح بدم.. زندگی منه.. کاراییه که من انجام میدم و نمیخوام کسی توش دخالت کنه (افراد خاص بحثشون جداس)

2. تهمت میزنید.. زر میزنید جلوم.. پشتم.. به درک.. به کلیم:/ مهم نیست برام:) مثل همیشه به کسی توضیح نمیدم خودمو

3. سمت دوستام رفتین گورتونو بکنین..

+مخالفتی دارید هری و دوست داشتم اینو پست کنم.. 

  • ۸۶

Hmmm come

  • ۱۶:۴۳

I'm worried that your heart be was break

and I am unaware of your world

  • ۱۰۶

یخورده هم من زر بزنم..

  • ۰۹:۲۵

نصیحت نیست:| اینو اول میخوام به خودم بگم..

من برا چی به گذشته فکر میکنم..

برا چی هنو موندم توش؟

عاقا یبار یکی اذیتم کرد.. که چی؟؟

اصن بهتر شعور خودشو نشون داد و اینکه من براش مهمم که سعی میکنه اذیتم کنه والا:/

اگه یه روزی یکی بهم چاقو زد..

من فرداش باید باز بیام به خودم چاقو بزنم بگم اره من یادم افتاد دوباره؟؟

باز دوباره یادم افتاد؟؟

این شرط عقله؟ :|

من یکی بم چاقو میزنه میرم بیمارستان میگم دکتر درش بیار جاشم نمونه اصن:/

اونا رفتن پی کارشون:/ من چرا شب بشینم به اونا فکر کنم ناراحت شم؟

برو بینم من دیگه هیچی برام نیست

اینکه کی بودم..

چی بودم

و چ اتفاقی افتاده:)

  • ۱۵۶

با خودتممم(همونی که گفتی احساس سنگینی کردی)

  • ۱۹:۱۵

یا همین الان میای خصوصی یا تهدیدی که کردمو عملی میکنمممم

  • ۷۷

today

  • ۱۵:۳۰

and today

is the tomorrow I was worried about yesterday

  • ۸۴

چند ثانیه آرامش:)

  • ۲۱:۰۰

  • ۱۰۷

می ایستاد

  • ۱۵:۰۹

 

داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد

داشت باران در مسیر ناودان می ایستاد

با لبی که کاربرد اصلیش بوسیدن است

چای مینوشید و قلب استکان می ایستاد

در حیاط خانه گل ها محو عطرش میشدند

ابر بالای سرش در اسمان می ایستاد

موقع رفتن که میشد طاقت دوری نبود

جسممان میرفت اما روحمان می ایستاد

+حس خوبی بهم میده این عکس:)

++نشد عکس کاملشو بزارم:////

  • ۷۷
Designed By Erfan Powered by Bayan