- چهارشنبه ۵ آذر ۹۹
- ۱۵:۰۹
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد
داشت باران در مسیر ناودان می ایستاد
با لبی که کاربرد اصلیش بوسیدن است
چای مینوشید و قلب استکان می ایستاد
در حیاط خانه گل ها محو عطرش میشدند
ابر بالای سرش در اسمان می ایستاد
موقع رفتن که میشد طاقت دوری نبود
جسممان میرفت اما روحمان می ایستاد
+حس خوبی بهم میده این عکس:)
++نشد عکس کاملشو بزارم:////
- ۸۱