- يكشنبه ۲۰ مهر ۹۹
- ۱۴:۱۳
خاب اهم
من تا الان تو این سن همیشه همه چیو نگه داشتم و بروز ندادم.. رفیقای واقعیم بیشتر از علایقم چیزی راجبم نمیدونن
ولی
6 ماه پیش با یکی عاشنا شدم که نمیدونم چرا
اصن واقعا چجوری
ولی بش اعتماد کردم
ناگفته نمونه اولش فکر میکردم ازم کوچیکتره و یکم خله😂😂
ولی بعدش فمیدم.. یکی از مهربون ترین عادمای این جهانه..
اون حتی حاضره خودش ضربه بخوره ولی تو اسیب نبینی..
کسی که براش مهم نیس تو چقدر ادم بدی باشی.. بازم پشتت میمونه
میدونین.. این ادما تو این زمونه پیدا نمیشن:)
ولی خدا یکیشو مستقیم انداخت تو بغلم..
نمیدونم شاید اگه نبود.. زندگیم اینجوری نبود:)
وقتی با هم اشنا شدیم دردامون کوچیک بود..ولی وقتی شکست خوردیم.. وقتی نابود تر شدیم بازم کنار هم موندیم
من یکی هیچیو ازش نمیتونم پنهون کنم.. اصن بکنمم طاقت نمیارم که😂 دهن واموندم جلوش کم میاره
چرت و پرت گفتن خراکمونه😂 البته چند وقتی هس کمتر شده.. چون درگیر خیلی چیزا شدیم ولی باز
هیچوقت خاطره ها فراموش نمیشن:))))
اول اشناییمون دنبال کلی لقب براش میگشتم..
ولی هیچ کوفتی پیدا نکردم که بش بیاد
قبولم نکرد بش بگم کلوچه:/
شما بیاین راضیش کنین
از طرف: اوجی بوجی دیوونه🐼
برا: کلوچه خانوم🍪😁
+حوصلم نشد صبر کنم شب شه بزارم:/
- ۷۴