Black Stone

اخرین روزی که دیدمت.. هر چقدر مجازی ولی مال من بودی

لبخندات برای من بود..

نگاهت به چشمای من بود..

من تورو داشتم.. نگاهت رو داشتم..

هیچوقت نفهمیدم اون روز اخرین روزیه که میتونم از پشت گوشی ببینمت..

توی چشات نگاه کنم..

لبخند بزنم.. لبخند بزنی..

دلم یکبار دیگه از اون دیدنا میخواد:)

دیر شد.. برای قدر دونستن دیر شد..

ساعت پنج و هیفده دقیقه صبح.. اینجا وقتی دلم از همه ادما پره..

وقتی همه شکستنم و لبخند زدم به روشون

وقتی از تنها ترین ادم دنیا تنهاترم..

میفهمم خودم زندگیمو نابود کردم:)

خسته شدم.. از خواستنا و نرسیدنیا

از گریه ها و نداشتن و یه شونت.. یه بغل..

خسته شدم از زخمی کردن رونام و بی توجهی همه عالم..

من ادمم

و ادما یه روزی یه جایی بالاخره میبرن..

از همه چی:)

من ادم زندگی کردن با خاطره ها نیستم

وقتشه تقاص دردایی که به بقیه دادمو بدم..

این واقعن بوتلیسه؟؟😂😂

این بوتلیس نیست.. این عطیست..

بالاخره یه روز تموم میشه:)))♥️